بخند...
کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند.
و شکستهایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
و یاد میگیری که همه ی راههایت را هم امروز بسازی
که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه ی نزاع در خود دارد
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید میسوزاند
اگر زیاد آفتاب بگیری.بعد باغ خود را میکاری
و روحت را زینت میدهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی...
که محکم هستی... که خیلی می ارزی.
و می آموزی و می آموزی
با هر خداحافظی
یاد میگیری ...
پ-ن
میام اما برای پست های بعدی بدون سانسور میام
وااااااااااااااااااااااااااای که چقدر متن قشنگتو دوس دااااااااااااااااااارم عسیسم[ماچ] ممنون که پست گذاشتی اونم به این جیجری... خصوصیتم بچک عشق من[ماچ][بغل][قلب]
جون فری دیروز هم سر نزدم یه ذره ناخوش بودم... وگرنه بی معرفت نیستما[بغل]
سلاااااااااااااااااااااااااااام جینگیلی 4شنبه خوش و تپل جون فری کامتو ساعتها بعد از ثبت شدنش دیدم!!![خجالت] امروز بی صبرانه منتظرتم عزیز دلم[بغل][ماچ]
سلام جینگیلی فری بعد از چند روز حمالی اومد دوباره[بغل][ماچ] اگه من سر نزدم یه وقت تو نیای ها[قهر] ای بزنم بترکونمت[قلب]
مشق من با داستانکی از فریت به روزه... بدو بترکون[بغل][ماچ]